همیشه دوست داشتم همسرم طلبه باشه ولی به نظرم دست نیافتنی بود مثل درّ گرانبها و کمیاب . و واقعا هم همینه . طلبه واقعی مثل درّ، کمیابه .
یکی از دوستانم میگفتن قدیما بعد از دو سال طلبگی هرکی به چشم بصیرت و برزخی دست پیدا نمیکرد ، انگشت نما می شد . الان هر کی داشته باشه انگشت نماست .
خلاصه که دعای قنوتو یادم نیست کی ، ولی تو سخنرانی شنیده بودم . اون بنده خدا میگفت دعا کنید اللهم ارزقنا زوجا عفیف و … . میگفت هر چی میخواید رو بگنجونید تو این دنیا . ما هم به شوخی میگفتیم اللهم ارزقنا زوجا عفیف و ریشا طویلا و پیراهنا روی شلوارینا …
خلاصه انگار مرغ آمین رو شونه هامون بود و سرنوشت یکی تو هیئت و دو تا تو حوزه و یکی دیگه تو سپاه رقم خورد .
خوب بود . همه ریشا طویل بودن ولی من مخلصانه تر انگار دعا کرده بودم .
دعاهامون دست آویز شوخی خانواده ها شده بود . بیرون که میرفتیم مامانا میگفتن کور و کچل و شل قسمتتون میشه .
ولی گذشت .
الان زندگی الان روحیه الان تجربه های الان رو با هیچ وقت دیگه ای عوض نمیکنم . خدا میشنوه همه حرفا . درد دلا . دعاها رو . الان زیباست . خدایا زیباترش کن .
فرم در حال بارگذاری ...
آخرین نظرات